ما فقط می خواهیم دوستان معمولی باشیم
بعد از اتمام و فروپاشی یک رابطه، ذهن ما به آسانی نمی تواند پرونده آن رابطه را ببندد که البته قابل درک است زیرا ما زمان طولانی یا نسبتا طولانی را صرف آن رابطه کردیم و به طبع احساسات عمیق عاطفی مان درگیر شده، خاطرات تلخ و شیرینی را با هم ساختیم، حرف های عاشقانه ای رد و بدل کردیم و شاید حتی برنامه هایی برای آینده مان چیده باشیم! حال به یکباره خود را در آستانه فروپاشی میبینیم. هضم این درد برای روان انسان که همیشه به دنبال ثبات و آرامش است به آسانی میسر نیست. اینجاست که روان ما با ترفند ها و راهکارهایی که ارائه می دهد می خواهد ما را در شرایط قبل نگه دارد با این امید که شاید اینگونه بتواند از دردمان کمتر کند! واضح است که درد کمتر می شود! به ویژه برای طرفی که تمایل ندارد رایطه را ترک کند چون همچنان می تواند معشوق سابق خود را ببیند (البته با نام دوست)، با او همکلام شود و از زندگی اش خبر داشته باشد و حتی فاجعه این است که هنوز می تواند به کمک بازی های روانش امیدش را زنده نگه دارد. این تمام ماجرا نیست! طرفی که رابطه را تمام کرده هم می تواند با خیال به مراتب آسوده تر از طرف طرد شده، با عذاب وجدان کمتر که معشوق سابق اش را دور نینداخته به زندگی ادامه دهد.
تجربه نگارنده این متن با مراجعین خودش نشان داده که مراجعین طرد شده از رابطه، با ادامه رابطه در قالب نام دوست، مدام ذهنشان درگیر بازسازی، یافتن کور سو امید، گرفتن جلب توجه مجدد و جا باز کردن در ذهن معشوق سابق شان است و بدین منوال آسایش و درمان شکست عاطفی شان به شدت به تعویق می افتند تا جایی که متوجه شوند معشوق سابق شان درگیر رابطه جدیدی شده و این خود ضربه نهایی برای روان شخص شکست خورده پر امید است!
از شبکه های اجتماعی نمی خواهم بذارمش کنار چون ما که با هم دشمن نیستیم
بالغانه اتمام یک رابطه را پذیرفتن، مشاجره و جدال های سنگین نداشتن و شخصیت یکدیگر را خورد نکردن لازمه ترک درست یک رابطه است اما گاهی روان ما برای تسکین درد مان با زیاده روی کردن و بازی با کلمات می خواهد اتفاق افتاده را جزئی و کوچک نشان دهد و به این ترتیب اجازه یکسری از روابط را به شخص بدهد. مانند ادامه رابطه در شبکه های اجتماعی!
با پیشرفت قابلیت های شبکه های اجتماعی، انسان ها می توانند تمام لحظات و جزئیات زندگی و حتی افکار و عقایدشان را به دنبال کننده گان خود نشان دهند. پس انسان ها می توانند بدون دیدار حضوری با یکدیگر، در زندگی دیگران حضور داشته باشند که این خود نوعی ارتباط به سبک نوین است. در پایان هر رابطه، هر نوع ارتباط داشتن با زندگی شخصی معشوق سابق می توانند به فرد طرد شده آسیب جدی وارد کند که به چند مورد از این آسیب ها در مورد قبل ( ما فقط می خواهیم دوستان معمولی باشیم) پرداخته شد. نگذاریم ذهنمان ما را بازی دهد و پلی بین خودمان و معشوق سابق نگه داریم تا بهبودمان به تعویق بی افتد. بسیار این جمله از مراجعین آسیب دیده شنیده می شود که می گویند” نمی خواهم از شبکه اجتماعی بندازمش بیرون که فکر نکنه خیلی اذیت شدم!” حال واقعیت این است که بله شما خیلی اذیت شدید و این طبیعی است! یادمان باشد بعد از شکست عاطفی تنها الویت حائز اهمیت بهبود شرایط روحی ما است و ما بدهکار کسی نیستیم و نباید با طبیعی جلوه دادن موضوع به دردهای خود دامن بزنیم.
یه سری چیزها دستش دارم که نمی تونم از رابطه بیام بیرون
هرچه مدت زمان یک رابطه طولانی تر، زندگی طرفین بیشتر در هم گره می خورد. ممکن است یک زوج بیزینسی را باهم راه انداخته باشند، ممکن است پول یا وسیله ارزشمندی را به هم بخشیده باشند. هر آنچه که در این بین رد و بدل شده مربوط به زمانی میشده که طرفین این رابطه را مدت دار میدیده و برای آینده قدم بر میداشته اند. حال که این رابطه به بن بست رسیده اهداف و ابزار به خودی خود نمی تواند محرک یا دلیل ادامه رابطه باشد!
این جمله که به این دلایل نمی توانیم از یکدیگر جدا شویم یکی دیگر از بازی های ذهن ماست به ویژه برای فردی که تمایل ندارد از رابطه بیرون برود! چراکه انسان بالغ می داند هیچ تغییری بدون سختی و حتی ضرر نخواهد بود. ما نمیتوانیم همیشه راهکاری را در پیش بگیریم که صد در صد سود یا بدون هیچگونه آسیبی باشد. تنها امید این است که آنچه میبازیم روان مان نباشد. یادمان باشد ذهنمان می تواند ما را بازی دهد ولی دروغ گفتن به خود برای مدت طولانی میسر نیست!
فقط دوست دارم بدونم چرا اینطوری شد؟ اگه جواب سوال هامو بگیرم میرم
یکی از بازی های فلج کننده ذهن، ساختن سوال های متعدد، پی در پی و بی پایان است. ذهن فرد آسیب دیده برای وقت خریدن و یا به گمان خودشان قانع شدن به دنبال ساختن سوال های متعدد و در پی آن به دنبال جواب است! یعنی فرد همانند یک کارآگاه به دنیال حل مسئله می گردد! از مراجعین گرفتار در این بازی ذهن شنیده می شود که می گویند ” این حق من هست که جواب سوالاتم را بدونم زندگی من که بازیچه نبوده که تا دیروز بگه می خوام و حالا بگه نمی خوام” . من با شما کاملا موافقم این حق شماست ولی اگر جواب سوالاتتان را نیابید چی؟ چقدر حاضرید انرژی صرف پیدا کردن پاسخ هایی بکنید که شاید خود آن شخص هم جواب معقولی برایش نداشته باشد. آنچه من می خواهم به شما بگویم این است که گاهی به جای صرف انرژی برای پیدا کردن پاسخ هایی که جز اینکه اعصاب شما را بیشتر متشنج کند چیزی برای شما به ارمغان نخواهد آورد، واقعیت را دیده و خود را از آن رابطه که دیگه کار نمی کند نجات دهید.
نکته پایانی: ساختار رابطه زناشویی با رابطه پارتنری متفاوت است به ویژه اگر فرزندی در میان باشد. اگر احساس میکنید در هر یک از این بازی های ذهن گرفتار شدید حتما از یک متخصص کمک بگیرید.
ارسال دیدگاه